چکیده
آبزی‎ پروری پایدار برای مردم در سراسر جهان یک منبع حیاتی برای غذا، اشتغال، تفریح، تجارت و رفاه اقتصادی به منظور تأمین نیازهای نسل کنونی و آینده است. جهت اطلاع و ممانعت از تأثیرات منفی آبزی‎ پروری بر محیط زیست دریایی (تخریب سواحل و زیستگاه ‏های مانگرو، افزایش حاصلخیزی و آلودگی آب‎‎های دریافت کننده پساب مزارع و ایجاد گونه‎ های غیر بومی،  بیماری‎ زا و ... ) و به منظور اطمینان از سلامت اکوسیستم دریایی دریافت کننده پساب و هم چنین ارائه راه کارهای مناسب جهت رفع یا کاهش پیامدهای منفی این صنعت، پایش و مدیریت پساب‎ های مزارع پرورشی به موازات فعالیت‎ های آبزی‎ پروری ضروری به نظر می‎رسد. بر همین اساس پروژه «ارزیابی زیست محیطی اکوسیستم دریایی دریافت کننده پساب مزارع پرورش میگو در استان بوشهر» در دو منطقه حله و شیف در دوره پرورش سال 1401 به مرحله اجرا در آمد. بدین منظور  قبل،  بعد و در طول  دوره پرورش از آب ورودی به مزارع، کانال ادغامی خروجی از مزارع ، محل ریزش پساب به دریا و محیط زیست دریایی دریافت کننده پساب،  نمونه آب و رسوب (با توالی ماهانه یک بار)گرفته شد. در نمونه‎‎های آب پارامترهای فیزیکوشیمیایی (pH، دما، شوری، اکسیژن)، مواد مغذی (نیترات، نیتریت، آمونیاک و اورتوفسفات)، کلروفیلa، قلیائیت، میزان تقاضای اکسیژن بیوشیمیایی (BOD5)، کل مواد محلول(TDS)، کل مواد معلق(TSS)   و پلانکتون‎های گیاهی و جانوری (نوع و میزان تراکم) اندازه گرفته شد. میزان pH و مواد آلی کل (TOM)  در نمونه‎‎های رسوب (ماهانه یک بار) اندازه‎ گیری و نوع  بافت بستر  و جامعه بنتوزی بستر ایستگاه‎های مورد بررسی (کانال ورودی، کانال خروجی پساب مزارع و دریا) در دو نوبت قبل و بعد از دوره پرورش تعیین گردید. نتایج به دست آمده در این تحقیق بیانگر افزایش میزان آبدهی سایت حله نسبت به  دوره‎های قبل (1382-1377) بود (P<0.05).  این تفاوت به دلیل تعداد بیشتر مزارع فعال در سال‎های اخیر می‎باشد. از طرفی به دلیل تفاوت در تعداد مزارع فعال در دو سایت؛ مقادیر آبدهی دو سایت اختلاف معنی‎دار داشتند (0٫05< P).  با استفاده از آنالیز مؤلفه اصلی (PCA)  نیز مشخص گردید که به موازات افزایش فعالیت آبزی‎پروری، حجم پساب خروجی بیشتر شده (0٫600> r2) که به تدریج در طول زمان منجر به تغییرات چشمگیر در محیط زیست اکوسیستم دریایی دریافت کننده پساب می‎گردد. نتایج حاصل از بررسی میزان مواد مغذی (نیترات، نیتریت، آمونیاک و فسفات) نشان دهنده افزایش این مواد در طول دوره بود. همچنین در بین ایستگاه‎های انتخابی، بیشترین مقدار این مواد درکانال خروجی پساب مزارع اندازه‎ گرفته شد. ایستگاه‎‎های مختلف در هر دو سایت در ماه‎های مختلف نمونه‎برداری از نظر میزان مواد مغذی  اختلاف معنی دار داشتند (0٫05< P).  با وجود این که مقادیر مواد مغذی اندازه گرفته شده نسبت به مطالعات قبل در سایت حله بیشتر بود؛ ولی در محدوده مجاز قرار داشتند. بنابراین به نظر می‎رسد در حال حاضر مواد مغذی موجود در پساب مزارع پرورشی به تنهایی برای محیط زیست، تهدید کننده نمی‎باشند اگر چه در شرایط بحرانی همراه با سایر منابع افزاینده نوترینت‎ها، منجر به بروز شرایط نامطلوب محیطی می‎گردند. با استفاده از اجرای آنالیز مؤلفه اصلی بر روی کلیه پارامترهای مورد اندازه‎گیری در نمونه‎های آب ایستگاه‎های انتخابی در هر دو سایت حله و شیف مشخص گردید که فاکتورهای آمونیاک، مواد محلول کل(TDS) ، فسفات، نیترات، قلیائیت، BOD5، مواد معلق کل(TSS) ، کلروفیلa، نیتریت، مواد آلی کل(TOM)  و اکسیژن محلول به ترتیب بیشترین تأثیر را بر روی محیط زیست دریایی داشته‎اند (0٫850 > r2). به نحوی که 50٫65 % از واریانس کل را شامل می‎شوند. در ردیف دوم از نظر میزان تأثیر  فاکتورهای اندازه‎گیری شده بر روی اکوسیستم دریافت کننده پساب مزارع مناطق حله و شیف: ایستگاه‎ نمونه‎برداری، pH رسوب و pH آب قرار داشتند؛ این پارامترها تبیین کننده 18٫55 % از واریانس کل بودند (0٫760 > r2). در نهایت مشخص گردید که 11٫48 % از تغییرات به واسطه متغیرهای زمان نمونه‎برداری و میزان آبدهی (0٫920 > r2)  و 9٫36 % تغییرات تحت تأثیر  فاکتورهای دمای آب و شوری (0٫830 > r2) بوده‎اند. به طور کلی در طول دوره مورد بررسی، جنس‎های غالب شناسایی شده فیتوپلانکتونی در ایستگاه‎های دو منطقه حله و شیف مربوط به 9 گروه فیتوپلانکتونی بودند؛ بیشتر جنس‎های فیتوپلانکتونی در گروه داینوفیسه‎ها جای داشتند.  مقایسه نوسانات تراکم فیتوپلانکتون‎ها در طول دوره پرورش در هر دو سایت نشان دهنده بیشترین تراکم فیتوپلانکتونی در کانال خروجی مزارع بود؛ همچنین در مهر ماه نسبت به سایر ماه‏های نمونه‎برداری تراکم بالاتری از پلانکتون‎های گیاهی مشاهده شد که مربوط به جنس‎هایScrippsiella (در منطقه حله) و Pyrophacus  (در منطقه شیف) ازگروه داینوفیسه‎ها، بود. جنس‎های فیتوپلانکتونی در ایستگاه‎های مورد بررسی، در ماه‎های مختلف نمونه‎برداری از توزیع نرمال برخوردار بودند. همچنین نتایج به دست آمده از آنالیز واریانس یک طرفه نشان دهنده اختلاف معنی‎دار در تراکم جامعه پلانکتون‎های گیاهی (در ایستگاه‎های مورد بررسی در دو سایت و در ماه‎های مختلف نمونه‎برداری) بود (0٫05< P). جنس‎های زئوپلانکتونی شناسایی شده در مناطق مورد بررسی متعلق به 8  شاخه زئوپلانکتونی بودند؛ شاخه آتروپودا  دارای بیشترین تراکم جنس‎های زئوپلانکتونی بود. بالاترین تراکم زئوپلانکتونی در شهریور ماه مربوط به جنس‎هایRotiferaa (در منطقه حله) و Polycheat larvae  (در منطقه شیف)، بود. توزیع جمعیت زئوپلانکتونی  هر دو سایت در ایستگاه‎ها و سایت‎های مختلف نمونه‎برداری نرمال بود. نتایج حاصل  از آنالیز واریانس یک طرفه با فرض برابری واریانس‎ها و پس آزمون توکی بیانگر تشابه تراکم زئوپلانکتون‎ها در دو سایت بود (0٫05> P)  ولی ایستگاه‎های هر سایت در زمان‎های مختلف نمونه‎برداری از نظر تراکم زئوپلانکتون‎ها اختلاف معنی‎دار داشتند (0٫05< P). میزان مواد آلی کل نیز در ایستگاه‏های نمونه‎برداری از هر  دو سایت و در ماه‏های متفاوت نمونه‎برداری اختلاف معنی‎دار داشتند (0٫05< P). میزان TOM در طول دوره افزایش یافته و بیشترین مقدار TOM در کانال خروجی و کمترین مقدار در کانال ورودی اندازه گرفته شد. با افزایش فاصله از کانال خروجی پساب مزارع، کاهش تدریجی میزان TOM  قابل مشاهده بود. با وجود افزایش میزان مواد آلی کل نسبت به دوره‎های پیشین، نوسانات این پارامتر در محدوده مجاز قرار داشت. تراکم جامعه بنتیک بعد از پایان دوره پرورش در ایستگاه‎های دریافت کننده پساب (هر دو منطقه حله و شیف)، نسبت به قبل از شروع دوره پرورش کمتر بود. این کاهش تراکم در جامعه بنتوزی رسوبات بستر ایستگاه‎های دریافت کننده پساب، احتمالاً به دلیل شرایط نامساعد در این ایستگا‎ه‎ها به دنبال تخلیه پساب  مزارع می‎باشد. افزایش تراکم جامعه بنتوزی با افزایش  فاصله از کانال خروجی پساب، کاملاً مشهود بود (0٫05 p <). اما با توجه به منابع موجود در زمینه تراکم ماکروفونا به نظر می‎رسد وضعیت مناطق مورد بررسی از لحاظ نوسانات کمی ماکروفونا مطلوب می‎باشد.  از آن جایی که در تعیین میزان آلودگی یک اکوسیستم استفاده از یک شاخص منجر به بروز نتایج  نادرست می‎گردد لذا جهت ارزیابی سلامت اکولوژیک مناطق مورد بررسی از 6 شاخص پرکاربرد (شاخص زیستی مارگالف ، شاخص شانون، شاخص تراز محیطی، شاخص تنوع برگر- پارکر، شاخص تنوع سیمپسون و شاخص غالبیت K) در محاسبات کیفیت محیط استفاده شد؛ نتایج 70 درصد از شاخص‎های مورد استفاده، مبین کیفیت خوب و عاری از آلودگی  ایستگاه‎های بررسی شده در مناطق حله و شیف بودند. جهت بررسی پایداری مزارع پرورشی از ترکیب شاخص‎ های سه گانه پایداری ( اکولوژیکی، اجتماعی   و اقتصادی) استفاده شد. میزان درک افراد مختلف از پایداری ( اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی) متفاوت بود (P<0.05) ولی دو منطقه حله و شیف از این نظر اختلافی نداشتند(P>0.05). افزایش میزان تحصیلات تأثیر چشمگیری در میزان درک از پایداری داشت(P<0.05)  در حالی که رابطه معناداری بین سابقه کار و سن افراد با میزان درک از پایداری مشاهده نشد (p>0.05). احتمالاً تأثیر جوان بودن افراد بر روی درک پایداری، به توانایی افراد جوان در مشارکت با دیگر افراد، مطالعه و تحصیلات مرتبط است زیرا این عوامل باعث افزایش آگاهی می‎گردند. به طور کلی سطح آگاهی پرورش‎دهندگان از سه پایداری اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی در محدوده متوسط قرار داشت.
گزارش پروژه
مشخصات پیمانکار
مشخصات همکاران
اهداف طرح
زمانبندی طرح
روش تحقیق و اجرا
اطلاعات جغرافیایی
هزینه های اجرای پروژه
نتایج