چكيده
غلظت کلروفیل a و نيز اختصاصات كمي فيتوپلانكتون از پارامترهای مهم در برآورد توليدات اوليه و وقوع شكوفايي جلبك در اکوسیستم آبي است كه نقش مهمي در توسعه و بهره برداري پايدار صنعت آبزي پروري دريايي دارد. بنابراين پروژه حاضر با هدف تعيين تغييرات غلظت کلروفیل a و درك ارتباط آن با الگوي ساختاري فيتوپلانكتون و نيز عوامل غيرزيستي (محيطي و مواد مغذي) در اكوسيستم ساحلي درياي خزر-منطقه گهرباران اجرا شد. نمونهبرداری از ارديبهشت 1392 تا فروردين 1393 بصورت ماهانه در اعماق 5 متر از لايه سطحي، درعمق 10متر از لايه هاي سطح و 5 متر و در عمق 15 متر از لايه هاي سطح، 5 متر و 10 متر صورتگرفت. بر اساس نتایج، كمترين ميزان تراكم(ميليون سلول در مترمكعب) و زي توده (ميليگرم درمترمكعب) بهترتيب در بهار (9± 39) و تابستان (40± 94) گزارش شد. حداكثر مقادير تراكم (58± 553 ميليون سلول در مترمكعب) و زي توده (106± 1209 ميليگرم درمترمكعب) نيز در زمستان ثبت شد. حداقل و حداکثر کلروفیل a (میلیگرم در مترمکعب) به ترتیب در بهار (1/0± 6/0) و پاییز (2/0± 6/4) بدستآمد. يكي از دلايل عدم تطابق زماني نقطه حداكثر ميزان كلروفيل با حداكثر تراكم و زي توده فيتوپلانكتون، احتمالاً بدليل كمتر بودن محتويات كلروفيلي گونههای غالب در فصل زمستان در مقايسه با گونههاي با اندازه سلولي مشابه در فصل پاييز بودند. روند تغييرات كلروفيل ميداني با دادههاي ماهوارهاي مشابه بود. شاخه كلروفيتا در فصل تابستان و شاخه باسيلاريوفيتا در ساير فصول، بيشترين درصد از تراكم فيتوپلانكتون را شامل شد. پيروفيتا اگرچه در زمستان همانند فصل بهار، دومين مرتبه از شاخه غالب را بدست آورد ولي سهم آن از تراكم كل در زمستان كم بود. اولين گونه غالب در تراکم در هر يك از فصول بهار، تابستان، پاييز و زمستان بترتيب شامل Prorocentrum cordatum، Binuclearia lauterbornii، Thalassionema nitzschioides و Pseudonitzschia seriata بود. نتايج نشان داد كه در فصول بهار و پاییز،گونههاي موجود در جنسProrocentrum (+scutellum proximum+obtusum) بالاترين درصد از زيتوده فيتوپلانكتون را بدست آوردند. اما در تابستان و زمستان بترتيب گونههاي Cyclotella menenghiniana و Pseudonitzschia seriata، اولين گونه غالب در زيتوده فيتوپلانكتون را شامل شدند. در طي دوره بررسي غلظت کلروفیل a با زي توده فيتوپلانكتون كل ، شاخههاي باسيلاريوفيتا، پيروفيتا و كلروفيتا، گونههاي غالب، اندازه سلولي گونههاي فيتوپلانكتون، دماي آب، شفافيت، pH و نيز برخي مواد مغذي همبستگي (پیرسون)معنيدار نشان داد. تغییر گونههاي غالب فيتوپلانكتون در فصول مختلف نقش مهمی بر ارتباط محتويات كلروفيل هر سلول با ديگر پارامترها (زيستي و محيطي) داشت. بر اساس غلظت كلروفيل (ميليگرم در مترمكعب) در ماههاي شهريور تا دي (5-2)، فروردين(2) و گاهاً اسفند (2) به عنوان زمانهاي بحراني شكوفايي جلبك ثبت شدند. در بررسي مكاني در ماههاي مهر تا آذر (6-4 ميليگرمدرمترمكعب) نقاط بحراني وقوع شكوفايي جلبك (بر اساس غلظت كلروفيل) در لايه سطحي بارز بود. گونههاي Pseudonitzschia seriata و Binuclearia lauterbornii بترتيب در فصول زمستان و تابستان در همه اعماق نمونهبرداري و در پاييز Thalassionema nitzschioides در اعماق بيش از 5 متر داراي پتانسيل متوسط در شكوفايي بودند. نتیجه اینکه، تغييرات ميزان كلروفيل (بر اساس داده هاي ماهوارهاي و ميداني) بنحوي بود كه در طي دوره مطالعه، حداقل و حداكثر مقادير بترتيب در ماههاي ارديبهشت و آبان بدستآمد. بهمنظور برآورد منطقي از توليدات اوليه و پيشبيني شكوفايي جلبكي در محل استقرار قفسهاي پرورش ماهي، علاوه بر سنجش کلروفیل a، لازم است که سایر پارامترهاي فيتوپلانكتونی اعم از زي توده، تراكم كل، شكل، اندازه سلولي، صفات بيولوژيكي و اكولوژيكي گونههاي غالب، نيز در نظرگرفته شوند. زيرا تغيير در سطح ارتباط کلروفیل a و زيتوده ميتواند به خطاهاي واضح در تفسير نتايج و نیز مشاهدات میدانی غيرمنتظره ختم شود. همچنین افزایش رشد و تکثیرجلبک سمی Pseudonitzschia seriata درلایه های مختلف اعماق (5 تا 15 متر)، بخصوص در ماههای فصول پاییز و زمستان (مقارن با دوره پرورش ماهی در دریا)، از نکات منفی و قابل توجه از لحاظ بروز مشكلات زيستي و زيست محيطي در قفسهاي پرورش ماهی در منطقه مورد مطالعه، شمرده می شود.