چکیده
هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات ساختار جامعه پلانکتون، شانه دار و کفزیان در جنوب غربی دریای خزر و ارتباط آن با کاهش صید ماهیان سفید و کفال است. مطالعه حاضر در چهار منطقه لیسار، بندرانزلی، سفیدرود و چابکسر در3 ایستگاه شامل اعماق 5، 10 و 20 متر در سال 1400- 1399 انجام شد. در این بررسی تعداد 48 جنس و گونه از گروه های فیتوپلانکتونی اکروفیتا، کلروفیتا، سیانوفیتا، داینوفلاژلاتا و اوگلنوفیتا شناسایی شدند. اکروفیتا با بیش از 80 درصد از فراوانی جامعه فیتوپلانکتون را به خود اختصاص داد. بعد از اکروفیتا شاخه سیانوفیتا دومین گروه، با میزان فراوانی 11 درصد غالب فیتوپلانکتون دریا بوده است. بیشترین تراکم فیتوپلانکتون در سواحل انزلی و اعماق کمتر از 5 متر مشاهده شد. در این مطالعه غالب گروه طولی شانه داران گروه های باطول کمتر از 5 میلیمتر یعنی مرحله لاروی شانه دار را تشکیل داده اند که میزان آن 85 درصد توده جمعیت شانه دار را شامل می شود. میانگین فراوانی سالانه شانه دار از 560 به 141 عدد در متر مکعب به ترتیب در سال های 1392 و 1400 کاهش یافت. الگوی تراکم شانه داران در جنوب دریای خزر از فصل بهار افزایشی بوده و در تابستان به بیشترین میزان می رسد. پراکنش شانه داران از عمق 5 متر به سمت عمق 20 متر افزایشی بود. شانه دار B. ovata برای اولین بار در سال 1398 گزارش شد، براساس نتایج ، پراکنش این شانه دار در سواحل گیلان روند افزایشی داشته است. یافته ها نشان داد، دمای آب، میزان شوری و تراکم مواد غذائی از مهمترین پارامترهای محیطی در پراکنش و اندازه طولی شانه دار بود. کاهش در تنوع گونه های زئوپلانکتون بعد از سال 1379 مشاهده شد و تا سال 1392 ادامه یافته است، در مطالعه سال 1400- 1399 افزایش تعداد گونه های بومی کلادوسرا از دو گونه به چهار گونه و کوپه پودا از یک گونه به سه گونه مشاهده شد. یافته ها نشان داد، فراوانی زئوپلانکتون در مقایسه با دهه گذشته 3 برابر افزایش داشت و میزان آن از 23500 به 70000 عدد در متر مکعب رسید. غالب گونه زئوپلانکتون دریا A. tonsa بود. مطالعه حاضر نشان داد، میانگین فراوانی کفزیان 180 عدد در متر مربع بوده که در مقایسه با سال 1387 (400 عدد در متر مربع) بیشتر از نصف در سواحل گیلان کاهش یافته است. زیتوده کفزیان در سواحل گیلان متاثر از صدف دو کفه ای Cerastoderma glucaum بوده که بیشتر در اعماق 5 و 10 متر حضور داشته است. بطور کلی براساس یافته های این مطالعه؛ افزایش تنوع و فراوانی گونه های فیتوپلانکتون و زئوپلانکتون به تغییرات دمای آب و شوری، افزایش غلظت نوترینت ها، حضورگونه های غیر بومی همانندB.ovata می تواند ارتباط داشته باشد. لذا افزایش تراکم فیتوپلانکتون و زئوپلانکتون و ماکروجلبک ها نشان دهنده وفورغذا برای ماهیان پلانکتون خوار و دتریت خوار می باشد و اقلام غذایی خورده شده توسط گونه های کفال ماهیان و بچه ماهیان سفید در سال های 1399 و 1400 دلالت بر تغذیه این ماهیان از دتریت های منشا گیاهی در بستر و در توده آب در سواحل گیلان را داشت. همچنین کاهش فراوانی کفزیان بستر دریا به ویژه صدف glucaum C. در سواحل گیلان ارتباط با کاهش صید ماهی سفید داشته و مطالعات کاهش شدت تغذیه ماهی سفید از صدف دو کفه ای را نشان داده است.